آرینا و عمو زنجیرباف
اااای، قدیما بچه ها زیاد بودن و مدام باهم بازی می کردن ولی حالا بچه ها همه تنها هستن. اگه مهد کودک نرن که واویلاس. از جمله دختری ما از بس حوصله اش سر میره همش دور و بر ما می پلکه. منم مجبور می شم کارمو ول کنم و باهاش بازی کنم. اینبار هم تصمیم گرفتم برای سر حال آوردنش باهاش بازی کنم. اونم چه بازی ای! عمو زنجیرباف آرینایی عاشقشه. من و بابایی و آرینا و گارفیلد. ٤ تایی کلی خوش گذشت. آرینایی اینها رو نوشتم که بعدها با دیدنش یاد این روزها برات زنده بشه. ...